السلام علیک یا علی اکبر
گفتم عصای پیری من می شوی نشد یاری رسان مرا کمرم تیر میکشد
ای میوه ی دلم جقدر اه میکشی باسینه از غمت پسرم تیر میکشد
با خود نگفتی آخر از این دست و پا زدن قلب شکسته ی پدرت تیر میکشد
پهلوی تو چه زود مرا تا مدینه برد زخمی کبود در نظرم تیر میکشد
من خیزران نخورده لبم تیر میکشد از بس دهان نوحه گرم تیر میکشد
ای پاره ی تنم چقدر پاره پاره ای با دیدنت علی جگرم تیر میکشد